سفارش تبلیغ
صبا ویژن


























فردا از آن ماست (موج سوم )

قطعنامه 598و علل تصویب آن در شورای امنیت سازمان ملل

در تاریخ 27 تیرماه 1367،جمهوری اسلامی ایران رسما قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل در مورد چگونگی خاتمه جنگ را پذیرفت.

اما به راستی چرا این قطعنامه تصویب شد؟محتوای آن چه بود و آیا با منافع و اهداف جمهوری اسلامی ایران انطباق داشت؟

آنتونی فرانسیس بویل- استاد رشته حقوق بین الملل در دانشگاه ایلی نویز آمریکا- در این رابطه می گوید:

" به جای این که از سوی شورای امنیت برای تامین شرایط مشروع و منطبق با حقوق بین الملل ، اقدامی صورت گیرد؛ قطعنامه 598از ایران خواست که ابتدا ایران از همه قسمت های خاک عراق عقب نشینی کند.لجاجت دولت ایالات متحده به این امر منجر شد که شرایط قطعنامه 598بر طرفی تحمیل شود که آشکارا آغازگر جنگ نبود و احتمالا قطعنامه برای مجبور کردن ایران طراحی شده بود تا به عنوان زمینه ای برای اعمال مجازات های شورای امنیت ملل متحد علیه ایران استفاده شود تا مانع شکست عراق گردد." 1

آقای هاشمی رفسنجانی در خاطرات سال 66 خود می نویسد : " دبیرکل سازمان ملل،آقای خاویر پرز دکوئیار،در بیستم شهریور 1366 به ایران آمد و مذاکرات مبسوطی با سران و مقامات ذیربط داشت و خوشبختانه از همه مسئولان ایرانی یک حرف شنید : معرفی متجاوز قبل از آتش بس."2

وی در جای دیگر در همین مورد می نویسد : " در تاریخ 29 تیر 1366 قطعنامه 598 صادر شد.عراق بدون درنگ آنرا پذیرفت و ایران پس از بررسی محتوای قطعنامه و بیان اشکالات آن ،پس از مشورت های فراوان و استفاده از راهنمایی های کارساز امام راحل ،تصمیم گرفت که قطعنامه را نه رد کند و نه بپذیرد." 3

بر خلاف ادعای آقای هاشمی ،شواهد حاکی از آن است که امام به مخالفت با پذیرش قطعنامه پرداخته اند.آقای هاشمی خود در یادداشت سوم مهر 1366 می نویسند :

" آقای خامنه ای و احمد آقا آمدند و اطلاع دادند که امام دستور داده اند در نماز جمعه بگویند که هیچ سازشی در پیش نداریم ،جز با تنبیه متجاوز."4

به عبارتی یعنی این که امام با پذیرش قطعنامه مخالفت کرده اند.

آقای هاشمی در مصاحبه ای در سال 82 با روزنامه کیهان اشاره می کند که حکم جانشینی فرماندهی کل قوا – که از سوی امام در تاریخ 12 خرداد 67 برای ایشان صادر شد – باعث شد که جمهوری اسلامی بتواند شرایط خود را در قطعنامه بگنجاند!! ایشان می گوید:

" اتفاقا آن حکم کار بسیار معقولی بود و کمک کرد تا شرایط خود را تا حدی در قطعنامه بگنجانیم."5

ایشان در خاطرات سال 67 خود نیز ادعای عجیبی در مورد انجام اصلاحاتی در پیش نویس قطعنامه که دستاوردی بزرگ برای ایران بوده ! را مطرح کرده و می گوید :

" صدام می دید ایران توانسته در پیش نویس قطعنامه 598اصلاحاتی به وجود آورد که نتیجه آن دستاورد بزرگی برای ایران بود و خسارات مادی و معنوی مهمی بر عراق تحمیل می کرد {!} که مسئول آغاز جنگ شناخته نژمی شد و محکوم به پرداخت غرامت می گردید{!} و به خاطر جنایات جنگی هم محکوم شناخته می شد."6

این ادعای آقای هاشمی چند نکته قابل تامل را همرا خود دارد. اول این که ادعای ایشان مبنی بر این که " ایران توانسته در پیش نویس قطعنامه اصلاحاتی به وجود آورد" با بیانیه وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران مبنی بر این که این قطعنامه بدون مشورت با ایران تهیه شده ،تناقض دارد.دوم، این قطعنامه هیچ خسارت مادی و معنوی برای ر‍ژ‍یم صدام در بر نداشت. سوم ، با تصویب این قطعنامه ، به هیج وجه شورای امنیت ، عراق را به عنوان مسئول آغاز جنگ اعلام نکرد. و چهرمین مسئله، عراق به هیچ وجه توسط شورای امنیت محکوم به پرداخت خسارت به ایران نشد.

خود آقای هاشمی در مصاحبه ای در سال 81پیش از حمله آمریکا به عراق گفته بود :

"مسائل ما با عراق حل نشده است . مسائل کویت هم با عراق حل نشده است. در کویت آمریکایی ها به زور وارد شدند و کارها را در دست گرفتند و یک مقدار نفت می فروشند و برای آ نها پول بر میدارند. برای ما کسی این کارها را نمی کند یعنی در سیستم قطعنامه هم این دیده نشده بود که این گونه عمل کنیم.این را رها کرده بودند و به عنوان یک استخوان لای زخم گذاشته بودند که میدانستند به جایی نمی رسد.عراقی ها هنوز فکر می کنند که نباید به ما خسارت بدهند."7

یکی از اعضای باند نیویورکی ها که در مذاکرات مربوط به قطعنامه شرکت داشت،سیروی ناصری بود.طبق برخی گزارش ها ، سیروس ناصری دارای تابعیت کشور سوئیس بوده است.وی در دولت آقای خاتمی نیز جزو تیم مذاکره کننده هسته ای تحت نظر آقای حسن روحانی بوده که مدت کوتاهی پس از روی کار آمدن دولت نهم ،برای جلوگیری از پیش آمدن مشکلات احتمالی برای خویش،به کشور سوئیس رفت.8

ادامه دارد ....

1-       آنتونی فرانسیس بویل (سیاست خارجی آمریکا در مورد جنگ تحمیلی ).فصلنامه سیاست دفاعی.تابستان 1376 ص123.

2-       اکبرهاشمی رفسنجانی." دفاع و سیاست".به اهتمام علیرضاهاشمی.تهران :دفتر نشرمعارف انقلاب،1389.ص18.

3-       دفاع و سیاست ، پیشین،ص17

4-       همان،ص291.

5-       فصلنامه مطالعات جنگ ایران و عراق.زمستان 1382.ص97.

6-       اکبرهاشمی رفسنجانی."پایان دفاع،آغاز بازسازی".تهران:دفتر نشرمعارف انقلاب،1390ص20.

7-       مخمود واعظی." واکاوی رویکردها در حوزه سیاست خارجی".فصلنامه راهبرد.بهار1382.ص25.

8-       محمدمحمود رضاپور."یک معاهده و هزارن اشتباه دیپلماتیک".ویژه نامه میوه ممنوعه.ضمیمه هفته نامه 9 دی.نهم مهر1390.ص172. همچنین رجوع کنید به : محمد رحمانی."باند نیویورکی ها؛گزارشی از لابی آمریکا در وزارت خارجه ایران".ص92.



نوشته شده در چهارشنبه 92 مرداد 16ساعت ساعت 12:49 عصر توسط منتظر| نظر
طبقه بندی: هاشمی رفسنجانی حسن روحانی قطعنامه جام زهر امام خمینی باند نیویورکی ها مذاکره

پیش از این در آستانه انتخابات مجلس نهم طی یادداشتی ادعا کردم که هاشمی رفسنجانی را باید مرد شطرنج باز سیاست دانست. هاشمی هرگز در میدان سیاست به بازی در یک صفحه شطرنج تن نمی دهد. او مردی است که چند صفحه شطرنج در مقابلش می گشاید تا اگر در یکی مات شد، بازی را در صفحات دیگر ادامه دهد. اکنون با نگاهی به آرایش صحنه انتخابات یازدهم ریاست جمهوری و تعیین صف بندی جریانات مختلف می خواهیم حضور هاشمی را تحلیل کنیم.
برای خیلی ها که خوش بینانه به هاشمی و مواضع سال های اخیرش نگاه می کردند، حضور این چهره سیاسی در عرصه انتخابات غیر قابل باور بود اما آنها که که واقع بینانه، هاشمی و جهت گیری ها و مواضع او را رصد می کردند، می دانستند که هاشمی با اهدافی خواهد آمد.
اکنون باید دید هاشمی با چه نیتی به میدان آمده. آیا واقعا هاشمی برای حضور در میدان رقابت و وزن کشی پا به عرصه انتخابات گذاشته است یا نه، هدف هاشمی از این حضور چیز دیگری است. هرچند در ابتدای امر اینگونه به نظر می رسد که او برای رقابت در میدان انتخابات و به دست گرفتن سکان ریاست جمهوری به این میدان پا نهاده اما تحلیل دیگری که از بسته انتخاباتی فتنه گران برداشت می شود، حضور رفسنجانی در انتخابات یازدهم، نشانه گرفتن سه هدف با یک تیر است، هاشمی برای احیای خودش آمده نه رقابت.
هدف اول _ کسب تایید صلاحیت از شورای نگهبان
کیست که نداند هاشمی رفسنجانی اصلی ترین عنصر محرک در فتنه سال 88 بوده است. کیست که نداند او تنها رأس فتنه سال 88 در داخل کشور بود و رؤس خارجی فتنه نیز از رفتار او و همراهانش در داخل بهره بردند. برای اثبات این مدعا نیاز نیست به خودمان فشار بیاوریم خصوصا که هاشمی خود به نقش محوری اش در فتنه 88 معترف است و برای همین تاکنون از بکار بردن واژه فتنه در باره کودتای سال 88 اکراه دارد.
از نامه بدون سلام والسلام هاشمی چند روز قبل از انتخابات سال 88 به رهبر انقلاب که در آن از دود آتش خشم احزاب و گروه های هوادارش در آینده خبر داده بود تا تحرکات فرزندانش بویژه مهدی و فائزه در هدایت اجرایی کودتای سال 88 و نقش کلیدی همسرش که فرمان به خیابان ریختن را در شبکه های اجتماعی صادر کرد تا آخرین نماز جمعه وی که با تبلیغ و تشویق رسانه ای بیگانه برگزار شد و بسیاری از امور دیگر که در جای خود به آن می پردازیم، همه در نگاه افکار عمومی هاشمی را متهم اول فتنه سال 88 ساخته و تأییدیه شورای نگهبان یعنی برائت نامه ای در دستان هاشمی تا نه تنها او بلکه دنباله سیاسی و رسانه ایش بگوید که اگر حوادث سال 88 فتنه بود و هاشمی در رأس فتنه بود، پس چرا تایید صلاحیت شد؟ بنابر این یا باید ما بپذیریم که حوادث سال 88 فتنه و کودتا نبوده و یا باید بپذیریم که هاشمی و خانواده هماهنگ با او ، نقشی در این فتنه نداشته اند که هر دو نادرست است. واقعا اگر هاشمی تأیید صلاحیت شود افکار عمومی از خود سئوال نمی کند پس چرا هاشمی از ریاست مجلس خبرگان جابجا شد؟ پس چرا اجازه ایراد خطبه نیافت؟ و ... هاشمی به دنبال ایجاد این خراش ها در ذهن جامعه است.
هدف دوم _ استفاده از تریبون صدا و سیما
هاشمی که از شکست سال 84 و "نه" بزرگ توده های مردم به خود عصبانی است، در همان ایام اعلام کرد که شکایت به خدا خواهد برد! او بعدها وقتی از خدا هم بابت این گلایه جوابی نشنید، انتقام این شکست را در انتخابات دهم و بواسطه فتنه سال 88 گرفت. اما هاشمی در این مسیر آنقدر افراط کرد که جبهه ای از منافقین و سلطنت طلبان تا رسانه های کشورهای متخاصم را در پشتیبانی از خود دید بویژه در آخرین نماز جمعه ای که وی توانست از یک تریبون عمومی، اعلام موضع کرد.
از همان جا بود که وقتی مواضع هاشمی با استقبال دشمن و ناراحتی دوست مواجه شد، تنها تریبون عمومی هاشمی هم _ برای عدم بهره برداری دشمن _ قطع شد.
اکنون او می تواند بیاید و از تریبون باز صدا و سیما به بهانه انتخابات بهره برداری کند، او آمده تا از تریبون صدا و سیما خطبه نماز جمعه خود را تکمیل کند، او آمده تا از تریبون صدا و سیما انتقام هشت سال حمایت از تغییر و تحولات کشور به سمت آرمان ها و ارزش ها را بگیرد.
هاشمی در مرز هشتاد سالگی در جایی ایستاده که می داند چیزی برای از دست دادن ندارد چرا که هر چه داشت در قمار فتنه سال 88 باخت و این تنها فرصتی است که او می تواند بیاید و خود را ثابت کند. در حالی که با هر استدلال و دلیلی هاشمی در بهره مندی از تریبون عمومی ای مثل نماز جمعه محروم شده _ که قطعا درست و به جا بوده _ باید در استفاده از تریبون صدا و سیما نیز محروم بماند. قطعا همانطور که دشمن از خطبه های نماز جمعه هاشمی بهره می برد و نظام اسلامی برای حفظ وی او را از این فرصت محروم و دشمن را ناامید کرد، اکنون نیز باید دشمن را ناامید کرد.
هدف سوم _ ایجاد انسجام در بدنه رای برای کاندیدای مطلوب
همه می دانند که هاشمی مرد همیشه بازنده انتخابات ها بوده است. تاکنون رقابت انتخاباتی ای نبوده الا این که آرای هاشمی در آن با کاهش نسبت به آرای قبلی مواجه شده. بنابر این هاشمی فقط در صورتی تا پایان این ماراتن، بازی را ادامه خواهد داد که یقین صد در صد کند رأی خواهد آورد. اما اگر اوضاع، طبق روال همیشه مناسب نبود و مردم باز هم به دنبال "نه" به هاشمی بودند، آن وقت چه اقدامی مناسب است؟
از طرفی همه می دانند که هاشمی تمایل داشت تا جبهه فتنه و اصلاحات بر گزینه مورد نظرش، یعنی حسن روحانی اجماع کند. این اتفاق حتی با طرح راهکار 2+1 از سوی هاشمی در جبهه اصلاحات و فتنه نیز تحقق نیافت. بنابر این هاشمی تنها راه را ورود خود می دید تا با این حضور هم برخی از گزینه های مدعی را به انصراف ترغیب کند و هم بعد از رسیدن به دو هدف قبل، در لحظات پایانی این رقابت به جای تن دادن به وزن کشی، از پشت تریبون صداو سیما همه آرای متمایل به خود را در سبد گزینه مورد نظر یعنی روحانی متمایل سازد.
روحانی اما روز گذشته با اظهارات خود در جمع دانشجویان بر تحقق این احتمال افزود. او رسما اعلام کرد که تا روز انتخابات در صحنه باقی خواهد ماند و بیست و چهارم خرداد یا او در صحنه انتخابات ایفای نقش خواهد کرد یا هاشمی. البته شاید گفته شود که با توجه به عمر 80 ساله هاشمی، روحانی در انتظار حادثه طبیعی دیگری است که تقدیر الهی برایش رقم می زند! روحانی حتی برای این که مورد قبول افراطیون این جریان قرار بگیرد و این مرحله را در دقیقه 90 با کمترین هزینه طی کند، اتخاذ مواضع افراطی را آغاز نموده و رسما اعلام می کند که آمریکا کدخدای دنیاست و باید با کدخدا ساخت!
بنابراین هاشمی خود را به وزن کشی نخواهد سپرد بویژه که تاکید می کنم وی همواره مرد کاهش رأی در انتخابات ها بوده است. او اولین بار که بعد از جنگ خود را در میدان اجرایی کشور با رأی مردم آزمود با 94 درصد اقبال عمومی مواجه شد و بار دوم (دومین دولت سازندگی) این میزان به 63 درصد رسید و بار سوم (انتخابات دولت نهم سال 84) این میزان محبوبیت با 60 درصد افت مواجه شد و هاشمی رفسنجانی تنها توانست 36 درصد آرا را کسب کند!
با این حساب هاشمی برای رقابت انتخاباتی به میدان نیامده بلکه برای تکمیل خطبه نیمه تمام نماز جمعه سال 88 به میدان آمده، خطبه ای که دشمن را امیدوار ساخت!
تکمله : این تحلیل در صورت انصراف روحانی تا قبل از شروع تبلیغات انتخاباتی و یا رد صلاحیت هاشمی یا رد صلاحیت روحانی قابل خدشه خواهد بود و الا در آن تردید نکنید.


نوشته شده در سه شنبه 92 اردیبهشت 24ساعت ساعت 6:33 عصر توسط منتظر| نظر بدهید
طبقه بندی: هاشمی رفسنجانی فتنه 88 انتخابات ریاست جمهوری نماز جمعه

بررسی موردی دروغ های تاریخی و شبهات فیلم بی بی سی علیه رهبر انقلاب 3

نقش دولت خاتمی در قتلهای زنجیره ای،حصر منتظری،شارلاتانیزم مطبوعاتی و...

در بخش اول و دوم از سلسله مطالب "بررسی موردی دروغ های تاریخی و شبهات فیلم بی بی سی علیه رهبر انقلاب" به 6 دروغ تاریخی بنی صدر پیرامون مقام معظم رهبری، وضعیت گروگان های امریکایی طبق خاطرات معصومه ابتکار، نامه اوباما به رهبر معظم انقلاب، جنبش های منطقه و ارتباط آنها با سبزها و ...  اشاره شد؛ در این بخش به بررسی بخشی از ادعاهای علی مزروعی، سراح میردامادی و هوشنگ اسدی پیرامون تاریخ سیاسی دولت های کارگزاران و اصلاحات پرداخته می شود:

 1.در اواسط فیلم، علی مزروعی عضو شورای مرکزی حزب منحله مشارکت و نماینده اصفهان در مجلس ششم که این روزها به فرانسه فرار کرده است، به روی تصویر ظاهر می شود و می گوید:

 "از سال 73 یعنی دوره دوم آقای هاشمی رابطه بین دولت و رهبری برهم خورد. شما می بیند که آقای هاشمی چندتا وزارتخانه را کلا رها می کند و در اختیار جناج راست می گذارد، مثل وزارت اطلاعات، آموزش عالی، کشور و امور خارجه. بنابراین رابطه دولت و بیت آقای خامنه ای در دوره دوم آقای هاشمی یک رابطه تقابلی بود."

اما در همین چند خط اظهارات مزروعی چند دروغ تاریخی وجود دارد و مشخص نیست او که خود را از ابتدای دوران دانشجویی اش فعال سیاسی می داند، چرا به همین راحتی ادعاهایی مطرح می کند که  برخی از آنها به لحاظ تاریخی 100? اشتباه است.

مزروعی مدعی است از سال 73 به بعد رابطه بین رهبری و هاشمی رفسنجانی تیره می شود چون در چهار وزارتخانه تغییراتی صورت می گیرد و آنها در اختیار جناح راست قرار می گیرند. اما کیست که نداند علی اکبر ولایتی تمام 8 سال دوره هاشمی را وزیر خارجه بود، و کاملا برخلاف ادعای مزروعی، سال 73 هیچ تغییر و تحولی در این وزارتخانه صورت نمی گیرد و تا آخر دوره دوم هاشمی نیز ولایتی وزیر خارجه باقی می ماند.

 این نکته کاملا درباره ادعای مزروعی پیرامون وزارت اطلاعات نیز صدق می کند چرا که علی فلاحیان نیز تمامی 8 سال دوره هاشمی رفسنجانی در سمت خود یعنی وزیر اطلاعات انجام وطیفه کرد و مشخص نیست علی مزروعی به چه دلیلی چنین دروغ واضحی را بیان می کند؟

 لذا ادعای مزروعی مبنی بر تغییر وزرا، تنها در دو مورد صدق می کند؛ یکی وزارت آموزش عالی که هاشمی گلپایگانی جانشین مصطفی معین می شود و دیگری وزارت کشور که بشارتی جایگزین  عبدالله نوری می شود. اما باز هم نکته جالب توجه آنجاست که این دو تغییر برخلاف ادعای مزروعی نه در سال 73، که در سال 72 و با آغاز دور دوم دولت هاشمی کلید می خورد، لذا بی بی سی باید بیش از پیش فکری به حال حیثیت از دست رفته خود بکند که در گفتگو با یک اصلاح طلب فراری، حتی نمی تواند در باره تاریخ 18 سال قبل جمهوری اسلامی  نیز روایت درستی داشته باشد.

 جنس اختلافات رهبر انقلاب و هاشمی رفسنجانی چگونه بود و از چه زمانی آغاز شد؟

 2. اما سوال اساسی تر اینجاست آیا واقعا طبق گفته مزروعی، اختلافات میان رهبر معظم انقلاب و هاشمی رفسنجانی از سال 73 آغاز می شود؟ پاسخ این سوال را در نقد ادامه ادعاهای فیلم بی بی سی می توان بهتر درک کرد. چرا که در ادامه راوی فیلم مدعی می شود:

 "اکبر هاشمی می کوشد بعد از جنگ کشور را به حالت عادی برگرداند اما آیت الله خامنه ای معتقد است جنگ دیگری شروع شده: تهاجم فرهنگی غرب. روشنفکران و فعالان دانشجویی منتقد تحت فشار قرار می گیرند."

 این بخش از ادعای این فیلم تا حدی زیادی درست است. به جز قسمت آخرش که می خواهد به مخاطب القا کند تحت فشار قرار گرفتن دانشجویان و روشنفکران به دستور و خواست رهبر انقلاب بوده است، بخش نخست آن درست است چرا که بعد از جنگ، اساسا دیدگاه هاشمی رفسنجانی و رهبر انقلاب کاملا با یکدیگر در تعارض بود، هاشمی معتقد به پیش بردن فضای توسعه ، اقتصاد باز و پیروی از بسیاری از سیاست های اقتصادی صندوق بین المللی پول و بانک جهانی بود، نکته ای که رهبر انقلاب بارها به آن هشدار داده بودند و ضمن توجه دادن مسئولین نسبت به خطر تهاجم فرهنگی غرب، لزوم اشتباه نگرفتن سازندگی و مادی گرایی را خواستار شده بودند:

 "نگذاریم روح انقلاب در جامعه منزوى و فرزند انقلاب گوشه‌گیر شود ... عده‌اى، سازندگى را با مادی‌گرایى، اشتباه گرفته‌اند. سازندگى چیزى است، مادیگرى چیز دیگرى است ... امروز یک عده به نام سازندگی خودشان را غرق در پول و دنیا و ماده پرستی می کنند. آیا این سازندگی است؟ ... کارى که دشمن از لحاظ فرهنگى مى‌کند، یک «تهاجم فرهنگى» بلکه باید گفت یک «شبیخون فرهنگى» یک «غارت فرهنگى» و یک «قتل عام فرهنگى» است. امروز دشمن این کار را با ما مى‌کند."  رهبر معظم انقلاب. 22 تیرماه 71

 لذا باز هم برخلاف ادعای بی بی سی، این اختلاف دیدگاه نه از سال 73، که از سالها قبل تر از جمله همین هشدار رهبر انقلاب که در تابستان 71 بیان شده است، وجود داشته است و حتی به عبارت دقیق تر، این اختلاف دیدگاه، حاکی از اختلاف میان دو گفتمان متفاوت بود. اول، گفتمانی که رهبر انقلاب سردمدار آن بود و عدالت اجتماعی توام با توسعه بومی و غیرتقلیدی را مدنظر داشتند و دوم گفتمانی که هاشمی رفسنجانی در عمل آن را نشان داد و آن چیزی جز پیاده ساختن تقلید وار برنامه های توسعه و اقتصادی لیبرال در کشور نبود، آقتی که برخی از تبعاتش خود را در عرصه فرهنگ نشان داد.

رهبر انقلاب: خدا لعنت کند دستهایی را که می خواهند دانشجویان را غیر سیاسی کنند

 3. اما در عین حال بی بی سی در جایی مدعی می شود که روشنفکران و فعالان دانشجویی در این دوره تحت فشار قرار می گیرند. ادعایی که به خودی خود درست است اما برخلاف نوع بیان راوی، که می خواهد آن را به خواست رهبر انقلاب نسبت دهد، شاهد مثال های تاریخی فراوانی وجود دارد که علت العلل این اتفاق دیدگاه رییس جمهور وقت، اکبر هاشمی رفسنجانی است.

 به عنوان مثال رهبر انقلاب در 12 آبان 1372 در دیدار با دانشجویان در اعتراض به همین نوع دیدگاه دولت وقت و عملکرد آنها در دانشگاه ها می فرمایند:

 "بنده دلم مى‏خواهد این جوانان ما شما دانشجویان ... روى این ریزترین پدیده‏هاى سیاسى دنیا فکر کنید و تحلیل بدهید. گیرم که تحلیلى هم بدهید که خلاف واقع باشد؛ باشد! خدا لعنت کند آن دستهایى را که تلاش کرده‏اند و مى‏کنند که قشر جوان و دانشگاه ما را غیر سیاسى کنند. کشورى که جوانانش سیاسى نباشند، اصلاً توى باغ مسائل سیاسى نیستند، مسائل سیاسى دنیا را نمى‏فهمند، جریانهاى سیاسى دنیا را نمى‏فهمند و تحلیل درست ندارند. مگر چنین کشورى مى‏تواند بر دوش مردم، حکومت و حرکت و مبارزه و جهاد کند؟! بله؛ اگر حکومت استبدادى باشد، مى‏شود. حکومتهاى مستبد دنیا، صرفه‏شان به این است که مردم سیاسى نباشند؛ مردم درک و تحلیل و شعور سیاسى نداشته باشند. اما حکومتى که مى‏خواهد به دست مردم کارهاى بزرگ را انجام دهد؛ نظام را مى‏خواهد با قدرت بى‏پایان مردم به سر منزل مقصود برساند و مردم را همه چیز نظام مى‏داند، مگر مردمش - بخصوص جوانان، و بالاخص جوانانِ دانشجویش - مى‏توانند غیر سیاسى باشند؟! مگر مى‏شود؟!"

 با این اوصاف ادعای سراج الدین میردامادی در ادامه فیلم که مدعی می شود: "در دیداری که با آیت الله خامنه ای داشتم به ایشان گفتم وضعیت دانشگاه ها از لحاظ آزادی و نبود فضای سیاسی افتضاح است، ایشان خیلی جا خورد و گفت نگاه شما خیلی سیاه است." نیز مشخص است تا چه اندازه از صحت برخوردار است، چرا که وی در حالی مدعی روایت سخنان رهبر انقلاب در یک جلسه خصوصی است که هیچ قرینه تاریخی برای تایید آن وجود ندارد اما بالعکس مواضع متعدد و علنی مقام معظم رهبری در آن برهه که در چند خط بالاتر تنها به یکی از آنها اشاره شد، به خوبی نشان می دهد نگاه ایشان نسبت به فضای دانشگاه ها و سیاسی بودن یا نبودن آنها چگونه است.

 



نوشته شده در چهارشنبه 90 آبان 18ساعت ساعت 8:5 عصر توسط منتظر| نظر بدهید
طبقه بندی: خاتمی امام خامنه ای بی بی سی قتل های زنجیره ای هاشمی رفسنجانی منتطری

مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Night Skin