فردا از آن ماست (موج سوم )
گفتم: چیزی بخوان . این همه آتش خدایا شعله اش از گور کیست؟ پرده دانان طریقت در صبوری سوختند شیخ بازیگوش ما از بس مرید خویش بود پنج استاد حقیقت حرف شان با ما یکی ست آب نوشان ادّعای خضر بودن می کنند دست این پاسور بازان هر که دل را داد باخت دین و دل دادند یارانم در این شرب الیهود این که خضرش خوانده اید، اسکندر مقدونی است این که بر آن گوش خود بستید، صور محشر است آن که می زد روز و شب پیوسته لاف اختیار بعد طوفان جز کفی در کیسه ی امواج نیست
گفت: شرمندهام .
یک سال است چیزی نگفتهام .
گفتم: برای عاطفهای که در ما مرده است
رحمالله من یقرء الفاتحة معالصلوات!
گفتم: چیزی بخوان .
گفت: رویم سیاه،
آخر میدانی که . . .
ادامه مطلب
شهوت این بی نمازان، نشئه ی انگور کیست؟
این صدای ناموافق زخمه ی تنبور کیست؟
عطسه ای فرمود و گفت این جمله ی مشهور کیست!
راستی در پشت این دستورها دستور کیست؟
رنگ پیراهان اینان وصله ی ناجور کیست؟
دوستان چشم شما در انتظار سور کیست؟
شیخ ما در باده گم شد ، مست ما مستور کیست؟
این که دریایش لقب دادید چشم شور کیست؟
این که شیطان می دمد دائم در آن شیپور کیست؟
این زمان ترس از که دارد؟ این زمان مجبور کیست؟
شاه ماهی های این دریا ببین در تور کیست!
By Ashoora.ir & Night Skin