فردا از آن ماست (موج سوم )
به هر زحمتی بود رفتم توی سالن و مستقیم رفتم پیش عباس بعد از چند دقیقه مراسم شروع شد و مثل همیشه علیرغم از در اصلی دانشگاه که بیرون میومدم اون طرف خیابون
ازاد شرکت کرده بودم اما از اون جاییکه صحنه ی جدال حق و باطل همیشه جذابه
دیروز رفتم دانشگاه امیرکبیر.برنامه ی (یکسال پس از بازخوانی یک پرونده).
دم در دانشگاه بیش از صد نفر از عناصر معلوم
الحال!دانشگاه ازاد رو دیدم که بیشترشون رو میشناختم! تو
این فکر بودم که یکسال دیگه چند نفر از اینها مثل (علی بدرقه) میشن رییس
واحدهای دانشگاه ازاد. علی بدرقه کسی که پارسال همین موقع ها تو همین
دانشگاه امیر کبیر گفته بود دست اقای جاسبی رو می بوسم و الان
شده: (دکتر)علی بدرقه و رییس دانشگاه ازاد واحد اسلامشهر.
سلیمی نمین برای احوالپرسی. پشت سرمون یه اقایی نشسته بود که چون خودم
پارسال تو برنامه ی دانشکدمون از دستش کتک خورده بودم خوب میشناختمش!.این
اقا شروع کرد به فحش دادن به سلیمی نمین و وقتی که خواستم جوابشو بدم
مهندس گفت:(ولش کن.اینها همه هزینه ی عدالت خواهیه. تازه دم در هم با لگد
ازم استقبال کردن).
دعوت قبلی جناب جاسبی نیومد و البته چماغ بدستاش مثل همیشه جای خالی ایشون
رو جبران کردن و از همون اول شروع کردن به داد و بیداد کردن که ما
میخواهیم حرف بزنیم.جالب بود وقتی میرفتن برای سخنرانی همشون صحبت هاشون
رو با این جمله شروع میکردن(بسم رب الشهدا و الصدیقین). با گفتن این حرف
یاد اون جمله ی جاسبی افتادم که گفته بود مدیران دانشگاه ازاد سربازان
گمنام امام زمانند!! مثل همیشه برنامه با لودگی های دار و دسته ی جاسبی به
خشونت کشیده شد و ناتموم موند.
حافظ یه اتوبوس رو دیدم که بچه های دانشگاه ازاد یکی یکی سوارش میشدند.
همینطور که این صحنه رو میدیدم به حمایت های هاشمی از جاسبی و سکوت قوه ی
قضاییه در برابر این مفسد فکر میکردم و اینکه چندتا برنامه ی دیگه باید
گرفته شه تا شبکه ی مفسده ی مدیریتی جاسبی از هم بپاشه...
By Ashoora.ir & Night Skin