فردا از آن ماست (موج سوم )
میرحسین موسوی در 22 اسفندماه سال گذشته با صدور بیانیهای به صورت رسمی برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری اعلام کاندیداتوری کرد. سخنرانی وی در مسجد نازیآباد تهران در 24 ..
میرحسین موسوی در 22 اسفندماه سال گذشته با صدور بیانیهای به صورت رسمی برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری اعلام کاندیداتوری کرد. سخنرانی وی در مسجد نازیآباد تهران در 24 اسفندماه نیز سرآغاز فعالیتهای حضور انتخاباتی وی بود و از جدیت وی خبر می داد. پیش از این حضور حجت الاسلام کروبی و خاتمی به عنوان نامزدی انتخاباتی قطعی شده بود. در این بین ورود میرحسین به انتخابات را شاید بتوان "غیرقابل پیشبینیترین حضور" در این دوره از انتخابات دانست. مساله حضور یا عدم حضور میرحسین در انتخابات در طول دورههای پیشین، به داستانی تکراری مبدل شده بود که جواب آن از پیش مشخص بود: "میرحسین نمیآید!" اما این سناریو تکراری این بار صورتی دیگر یافت و حتی کسانی که سالها از نام موسوی بهرهبرداری کرده و از پرستیژ و اعتبار سیاسی وی به نفع جریان خود سوء استفاده سیاسی نموده بودند، نیز مبهوت شدند! در واقع میتوان گفت حضور نابهنگام میرحسین بازی آنها را نیز به هم ریخته است! حضوری که موجب گردید گزینه اصلی این جریان از صحنه انتخابات کنارهگیری کند. با توجه کنارهگیری خاتمی از عرصه رقابتهای انتخاباتی و مبدل شدن میرحسین موسوی به کاندیدای اصلی جبهه دوم خرداد، ضرورت دارد که مساله حضور ایشان با دقت نظر بیشتری مورد بررسی قرار گیرد. درباره چرایی ورود میرحسین میتوان گمانه زنیهای متعددی را مورد بررسی قرار داد. هر یک از این گمانه ها از منظری خاص به تحلیل ورود میرحسین به عرصه انتخابات دهم پرداخته است، 1- در اولین نگاه میتوان حضور موسوی را در قالب سناریو جریان دوم خرداد مبنی بر مقابله با جریان اصولگرایی ارزیابی نمود. این نظر که اغلب توسط جریانهای دوم خرداد تبلیغ میشود در تلاش است تا میرحسین را کاملا در درون جبهه دوم خرداد و هدایت شده از محافل پشت پرده و اتاق فکر این جناح تحلیل نماید, اما به نظر میرسد واقعیت امر با این تحلیل کاملا سازگار نباشد, چرا که ورود نابهنگام میرحسین اعتراضات شدیدی را در این جریان به همراه داشته است و جریانی افراطی این طیف معتقد است برخی مواضع التقاطی میرحسین در ترکیب اصولگرایی و اصلاح طلبی, مانع از تحقق اهداف جریان دوم خرداد خواهد شد. 2- یکی دیگر از دلائل ورود مهندس موسوی در این دوره از انتخابات را میتوان امیدوار بودن وی به تبدیل شده به یک "پدیده" دانست. میرحسین با داشتن پروندهای خالی (و به همین خاطر پاک و بدون سابقه برای ارزیابی!) در طول بیست سال گذشته و القاء دوران طلائی نخستوزیری وی در دوران دفاع مقدس در اذهان جامعه, به پدیده شدن امیدوار است. وی با داشتن تجربیات انتخابات پیشین معتقد است که میتواند تبدیل به یک پدیده گردد و بر رقبای مشهور و به نام خود غلبه یابد, تجربهای که دکتر احمدی نژاد در دوره گذشته موفقیت آن را تجربه کرده است. 3- تحلیلی دیگر از منظری دیگر به این ورود توجه میکند و بر این باور است که میرحسین قصد دارد تا جریان سومی را در کشور ایجاد نماید، جریانی که سرخوردگان از دو جناح را بتواند در چتر حمایتی خود قرار دهد و با تاکید بر نقاط ضعف دو جناح خود را تعریف نماید. این تحلیل معتقد است جامعه در حال حاضر از نوعی دلزدگی نسبت به دو جریان حاضر رنج میبرد و از موفقیت کشور از طریق سپردن قدرت به این دو جریان ناامید است. رقابت دو جناح حاضر بیشتر به "جنگ زرگری" شباهت دارد که مبتنی بر واقعیات اجتماعی - سیاسی کشور تنظیم نگردیده است. فضای دوقطبی اصولگرا و اصلاح طلب, کاذب بوده و مردم به دنبال "اصولگرای اصلاح طلب" میباشند. و در این میان هرچند تجربههای پیشین برای ایجاد جریان سوم توسط افراد و گروههای مختلف شکست خورده است ولیکن شرایط سیاسی امروز و همچنین تواناییهای شخص میرحسین موسوی از این قابلیت برخوردار است که در آستانه دهه چهارم انقلاب شاهد شکل گیری این جریان سوم به رهبری میرحسین باشیم. در بررسی این دیدگاه باید گفت که تعبیر "اصولگرای اصلاح طلب" تنها نوعی بازی با لفظ نیست که بتوان تنها بدان خود را ملقب نمود و از بار مثبت آن بهره برداری کرد، بلکه چنین رویکردی نیازمند مرزبندی با هر دو جریان و تعریف نقاط تفاوت با این دو جریان است، مساله که میرحسین تاکنون نتوانسته از عهده انجام آن بر آید. 4- یکی از دلائل حضور این دوره موسوی در انتخابات, علیرغم غیبت در دورههای پیشین را میتوان در تلاش وی برای ورود مستقل بدون تاکید بر خاستگاه چپ و دوم خرداد ارزیابی نمود. در حالی که در دورههای پیشین این احزاب و گروهها و شخصیتهای دوم خردادی تلاش میکردند ایشان را به صحنه انتخابات وارد نماید، وی هماره از پذیرش این امر سر باز میزد، اما اینبار که به نظر میرسید این جریانها از ورود وی به این عرصه ناامید بوده و "بازی با مهره میرحسین" به بازی سوختهای مبدل شده بود و جریان دوم خرداد نامزدهایی چون خاتمی و کروبی را معرفی نموده بود, این فرصت برای اولین بار برای میرحسین پیش آمد تا به صورت مستقل در این عرصه بخت خود را آزمایش نماید. به عبارتی صریحتر میرحسین حاضر نبوده تا به عنوان کاندیدای یک جریان خاص که اختلافات و مرزهایی با آن داشته و رفتار و عملکرد سیاسی آنها را قبول نداشته وارد انتخابات شود و از سویی دیگر برخی رفاقتها و آشناییهای پیشین مانع از موضع گیری صریح در این زمینه میشده است. لذاست که ترجیح میداده با کنارهگیری، وارد بازی به عنوان مهره دوم خرداد نشود. این تحلیلی است که جریان دوم خرداد علاقهمند نیست تا در افواه عمومی مورد توجه قرار گیرد. 5- نکته ظریف دیگری که به نظر میرسد نباید از آن غفلت نمود این است که یکی از دلائل حضور مهندس موسوی را از منظری دیگر میتوان تاثیرپذیری از حاکمیت گفتمان اصولگرایی و بسترسازی و موفقیت دکتر احمدینژاد در گام برداشتن در مسیر تحقق گفتمان عدالت دانست. میرحسین که در اولین بیانیه انتخاباتی خود چیزی جز تاکید بر گفتمان عدالت ارائه نکرده است و تنها در شیوه اجرا نقدهایی بر دولت نهم دارد، پیش از این زمینه و بستر را برای تحقق گفتمان عدالت فراهم نمیدید و شاید به نحوی جرئت و جسارت لازم را برای شکستن گفتمان حاکم بر دولتهای سازندگی و اصلاحات را در خود نمییافت و به همین دلیل هیچگاه حاضر نشد در مقاطع مهمی چون 1376 و 1384 در حالی که نسبتا شرایط برای ورودش به عرصه انتخابات مساعدتر، وارد این عرصه شود. اما امروز با حاکمیت گفتمان عدالت به برکت تلاش شجاعانه جبهه اصولگرایان و شخص دکتر احمدی نژاد، تحقق این گفتمان شدنی و هموار گردیده است و لذاست که شخصی چون میرحسین نیز فضا را برای ورود به این عرصه مثبت میبیند. 6- بازی در سناریوی "عبور از احمدی نژاد": در کنار گمانه های فوق الذکر میرحسین خود دلائل ورود را اعلام داشته است. هرچند نباید فراموش نمود که اغلب بین مواضع اعلامی و مواضع پنهانی و واقعی تفاوتهایی میتواند وجود داشته باشد. وی در بیانیه اعلام نامزدی میرحسین موسوی ضمن اشاره به اینکه "رویهای موجود به آشفتگیهای لاعلاج در نظام مدیریتی منجر میشود" چنین تشریح نمود: «باید بدانیم که گشودگی در مقابل انتظار مستضعفان و بازگشت به ارزشها هرگز کوشش برای یافتن راه حل هایی که به نیرومند شدن اقتصاد کشور بیانجامد ، فضای کسب و کار را رونق دهد و از نیروهای مولد و تولید ملی حمایت همه جانبه کند از اهمیت نخواهد انداخت. شاید کسانی تصور کنند عجله برای عملی کردن چنین نیت خیری استفاده از هر شیوهای را مباح میکند، ولو این که شامل قانونشکنیهای گسترده باشد. این کار صرفا نقض عهد با ملت نیست بلکه انکار خرد جمعی است. اینجانب صراحتا اعلام خطر میکنم که تداوم چنین رویهای به آشفتگیهای لاعلاج در نظام مدیریتی منجر میشود، تا جائی که یک روز در کشور سنگی بر روی سنگ نماند. آیا فرصت هایی که تبعیت از قانون در اختیار قرار میدهد پیش از این مستهلک شده است که دست به این بازی خطرناک میزنیم؟ قانون اساسی ما برای رسیدن به همین اهداف دارای ظرفیتهای عظیمی است که همچنان میتوانند به فعلیت برسند. به ویژه راهبردهای ارزشمندی که اصلهای 43 و 44 از این میثاق ملی را شکل دادهاند نیاز به توجه بیش از پیش دارند و ما موظفیم منابع کمیاب موجود را با تخصیص حداکثری در جهت تحقق هرچه کاملتر آنها به کار بندیم و از هدر دادن این منابع در خدمت منافع کوتاه مدت و اغراض سیاسی کم بها جلوگیری کنیم.» [1] وی در پیامی دیگر به مجمع ادوار نمایندگان مجلس ضمن نابسامان خواندن وضعیت اجرایی و مدیریتی کشور آن را محصول تصمیمات فردی و شخصی دانست و نوشت: «کشور در شرایط خوبی به سر نمی برد. شایداز نظر کسانی که دستی در کار نداشته اند تشخیص آن که این اظهار نگرانی تا چه حد ناشی از واقع بینی و یا بدبینی است و کلا" داشتن دیدی روشن نسبت به بحران هایی که باید انتظارشان را کشید کار مشکلی باشد . اما برای کسانی که تجربه حداقل چهار سال حضور در مرکز تمامی تصمیم ها را دارند راحت تر می توان از آنچه در مقابلمان قرار دارد سخن گفت . در ساختارهای تصمیم گیری خلل های بزرگ ایجاد شده است و تصمیمات فردی میراثی از سختی ها برای هر گروهی که بنا باشد در سال های بعد کشور را اداره کنند به جا خواهد گذاشت ، به صورتی که به راستی نمی توان از کسی انتظار معجزه داشت.» [2] وی این اعتقاد را دیگر بار تکرار نمود و حضور خود را برای "تغییر" در رویه حاکم دانست و افزود: «ما همه امسال دور هم برای تغییر اساسی جمع شدهایم. میل به تغییر از روی هوا و هوس نیست. بلکه به دلیل نیازی است که احساس میکنیم کشور به آن دارد. افرادی که به این مساله فکر میکنند و در اینجا حضور دارند چنین چیزی را در ذهن دارند که روندها، روندهای مناسبی برای پیشرفت کشور نیست و خطراتی متوجه کشور است و برنامههایی که اجرا میشود، شایسته خواستههای به حق مردم نیست.» [3] میرحسین در اولین نشست مطبوعاتی خویش(17/1/88) دلائل پنجگانهای را برای حضور در انتخابات برشمرد که تفضیل عبارات پیشین است. وی با مقدمهای به سراغ این دلائل پنجگانه رفت: «وقتی آقایان هاشمی و خاتمی تشریف آوردند این نگرانی در وجودم نبود که آیا کسی از جناح راست یا چپ روی کار خواهد آمد، گرچه ممکن بود خودم گرایشی سیاسی داشته باشم، اصل را بر این می دانستم که نظام حفظ شود و قواعد رعایت شود، به گونه ای که کشور به جلو رفت. اگر کسی می آمد و افراطی می کرد دولت بعدی این افراط ها را تعدیل می کرد... در جریان انتخابات نهم هم همین شرایط حاکم بود و افراد شایسته ای حضور داشتند و اعتماد به مردم وجود داشت. اما وقتی از 7 ماه پیش از من سوال میشد که شرکت میکنم یا نه بر خلاف دفعات قبل جواب نه ندادم، چرا که آنچه به تدریج در دوره جدید مرا به تصمیم گیری وادار کرد، این بود که احساس کردم این قواعد در حال برهم خوردن است و این انگیزه من برای حضور در این انتخابات بود و این مساله در یک یا دو ماه گذشته در من شکل نگرفته است و از ماه ها پیش در این فکر بودم.» - وجود قانون گریزی: «یکی از مهمترین این دلایل مساله قانونگریزی است. من معتقدم اجرای قانون هر چند در شکل صوری آن قدم اول برای هر برنامه و سیاستگذاری درست و حفظ کرامت انسانی و حفظ منافع ملی است. وقتی قانون گریزی نه یک بار بلکه به دفعات به رویه تبدیل شود باید درباره نظام احساس خطر کنیم.» - بر هم خوردن ساختارها در سیستم تصمیم گیری: «بر هم زدن ساختار ها امکان تصمیم گیری های عقلانی را از بین می برد و امکان تصمیم گیری درست در شرایط پیچیده داخلی و جهانی را از ما می گیرد ما را به قهقرا می برد.» - عدم شفافیت گردش اطلاعات: «من به کرات مواجه شدم که ملت ما ، کشور ما ، جوانان ما و ایران ما با آمار و اطلاعات متفاوتی مواجه اند که امکان یافتن حقیقت را در این میان ندارند در شرایط مبهم که امکان گردش اطلاعات درست وجود ندارد باید گفت که در واقع یکی از اساسی ترین حقوق ملت سلب شده است.» - افراط و تفریط در تصمیم گیریها: «افراط و تفریط در کارها هزینه گزافی دارد به طوری که تفریط ما را به جایی میکشاند که بحث دوستداری ملت اسراییل را مطرح می کنیم و از سوی دیگر در جاهایی آنچنان غرب ستیزی در شعارهای ما اوج می گیرد که برای جبران آن به فرستادن پیامها و نامههای بیحاصل میپردازیم و شبیه آن را در مسایل اقتصادی هم داریم.» - برخورد نامناسب با سرمایه و کرامت ملت: «مهمتر از آن نحوه برخورد ما با سرمایه اجتماعی. این سرمایه عزت و کرامت ملت ماست که بر اساس آن انقلاب پیروز شد و دوام یافت و ادامه دارد اگر شبهه به وجود بیاید که به این عزت نفس با دادن پول، صدقه و گونی سیب زمینی لطمه می زنیم و مردم را تحقیر می کنیم نمیتوانیم امید داشته باشم که عزت نفس ملتمان را برای روزهای سخت ذخیره کنیم و نگاه داریم. وی تاکید کرد، در این زمینه شبهاتی هست و نشان می دهد در این زمینه خوب عمل نکردیم چرا که اگر لازم است به مردم کمک شود این کمک حق مردم است و نباید انتظار محبت ویژهای از آنها داشته باشیم. اگر قرار است کاری انجام دهیم باید نهادینه شود و مشخص شود این کار مطابق کدام قانون انجام شده.»
طبقه بندی: میر حسین موسوی انتخابات خاتمی
By Ashoora.ir & Night Skin