فردا از آن ماست (موج سوم )
"سوم تیر" چند سالی است که وارد عرصه ادبیات سیاسی کشور شده و مانند دیگر ایام سال، صرفاً یادآور یکی از روزهای 4 فصل، در تقویم نیست. اما کندوکاوی جهت چرایی این اتفاق، اذهان ملت را به 4 سال قبل ارجاع خواهد داد؛ به فضای دوقطبی که 2 گفتمان از 2 جنس کاملاً متفاوت با یکدیگر به رقابت پرداختند و طی آن در نهایت اسلام ناب بر اسلام امریکایی غلبه کرد. اما نگاهی کوتاه به رویدادهای اتفاق افتاده در این روز طی یک قرن اخیر، نقطه عطف دیگری را نیز نشان می دهد که از قضا زمان اتفاق آن "سوم تیر" بوده است. دقیقاً 98 سال قبل از سوم تیر 1384 شمسی که طی آن "محمود احمدینژاد" به عنوان سمبل جریان اصیل انقلاب اسلامی در انتخابات ریاست جمهوری نهم ایران به پیروزی رسید، در سوم تیر 1286 شمسی "شیخ فضلالله نوری" در رأس عدهای از روحانیون و طلاب و اصناف که بالغ بر 500 نفر بودند، در اعتراض به انحراف نهضت مشروطه و تغییر آن از مشروطه مشروعه به مشروطه غرب گرا، در حرم حضرت عبدالعظیم در شهر ری متحصن شدند. در همان ایام شیخ فضلالله نوری به تمام علمای ایران تلگراف زد و ضمن برشمردن اعمال ضداسلامی که در قالب مشروطیت انجام میگرفت، از همه علما خواست علیه این جریان انحرافی بهپا خیزند، شیخ فضلالله میگفت: "انقلاب مشروطه از اصول اولیه خود منحرف شده و عناصر مخالف اسلام در زیر لباس مشروطهخواهی، قصد دارند، تیشه به ریشه اسلام بزنند." در نهایت، این تحصن یکی از بهانههای مهم فاتحان تهران که اصلیترین مدعیان نهضت مشروطه غیردینی بودند، برای اعدام شیخ فضلاللَّه نوری در 11 مرداد سال 1288 شمسی برابر با 13 رجب 1327 قمری شد. اما میان این 2 رویداد بزرگ در تاریخ معاصر کشور، نقاط اشتراک جالب توجهی وجود دارد که مرور آنها خواندنی به نظر میرسد: 1. محمود احمدینژاد پیروزی خود در انتخابات ریاست جمهوری نهم را باید پیش از هر چیز در رویکرد گفتمانی خود در آن برهه حساس جستجو کند. گفتمانی که پیوند ناگسستنی با ذات انقلاب اسلامی ایران در بهمن 57 داشت و دقیقاً مولفه هایی که علل اصلی قیام ملت ایران علیه رژیم پهلوی را تشکیل می دادند، 27 سال بعد با همان شور و حرارات تکرار شد و رأی قاطع ملت به چنین رویکردی را نیز باید در پیوند ناگسستنی ملت و آرمان های انقلاب اسلامی جستجو کرد. اما این آرمان ها چیستند که هر گاه سخن از آنها به میان می آید، به فراخور زمان، موجی دگرگون کننده به راه می افتد؟ اجمالاً باید اذعان داشت، "بازگشت به هویت دینی-ملی" ذات این گفتمان را تشکیل می دهد. شیخ فضلالله نوری 102 سال قبل نسبت به مشروطه ای عکس العمل نشان داد که موج مدرنیزاسیون آن را به صحنه آورده بود و اساساً نقطه اشتراکی میان مبانی آن با مبانی مشروطه مشروعه ای که شیخ از آن دم می زد، وجود نداشت، از همین رو به مخالفت با آن برخواست و ضمن طرح مشروطه مشروعه برای حفظ اصل شریعت در برابر مشروطه غربگرا، تحصن در حرم حضرت عبدالعظیم علیه السلام را به همراه همفکران خویش کلید زد. اما شاید چندان بیراه نباشد که ذات گفتمان اصولگرایی اصیل را که در سوم تیر 84 روح جدیدی در آن دمیده شد نیز "بازگشت به هویت دینی- ملی" قلمداد کنیم؛ تفکری که در آن بازگشت به اصول و نقد الگوی های رایج غربی و شرقی الویت دارد و همواره به جای استفاده از دیگر مدلهای مرسوم و آزمون پس داده، در پی ایجاد یک مدل سالم و جامع بر مبنای آموزه های مکتب پذیرفته شده خویش است. 2. تقابل شیخ فضلالله و یپرم خان هیچ گاه تقابل 2 فرد نبود، بلکه تقابل 2 جریان شریعتگرا و غربگرا محسوب می شد که در نهایت نیز جریان دوم موفق شد با موجسواری و پنهان شدن پشت نقاب اسلام، انتقام خود را از نماد جریان دینی، یعنی شیخ فضلالله نوری بگیرد. متاسفانه دقیقاً در همان برهه حساس نیز علما و دلسوزانی همچون آیتالله طباطبایی و یا آیتالله بهبهانی پشت پرده تقابل 2 جریان را به خوبی درک نکردند و با حمایت از جریان مشروطه خواه عملاً منجر به بازگشت این گفتمان بر مسند اجرایی کشور شدند و البته در نهایت نیز مشروطه خواهان پس از فتح تهران و اعدام شیخ فضلالله، با انتقام از روحانیت اصیل از جمله 2 نامبرده، اولی را خانه نشین و دومی را نیز پس از مدتی به شهادت رساندند و با آشکار ساختن نفاق خود، جمله تاریخی شیخ فضلالله را به هنگام اعدامش تعبیر کردند: "این عمامه را از سر من برداشتند، از سر همه برخواهند داشت..." بدون شک تنها ساده انگاری است که چنین تصور شود تقابل احمدینژاد و هاشمی رفسنجانی در تیرماه 84 تقابل 2 فرد بوده است، چرا که تقابل 2 گفتمان متفاوت که اولی به دنبال استیفای حقوق مستضعین، ساده زیستی، شجاعت در عمل، تبعیت از ولایت و در یک کلام اسلام ناب بوده است با جریانی که به ظاهر رجعت به آرمان های انقلاب را مدنظر داشت اما در عمل (به هر علتی) فاصله زیادی با ادعای خود داشت، بسیار بدیهی و آشکار بود، حتی ادامه این ماراتن نفس گیر که در 22 خرداد 88 باز هم به سود جریان نخست ادامه پیدا نمود، نباید خارج از این چارچوب مورد تحلیل قرار گیرد، چرا که جریان نفاق با نقاب بازگشت با اصول و آرمانها پا به میدان رقابت گذارد اما به محض رسوایی و عدم موفقیت در جلب آرا ملت، پرده از صورت برداشت و با تمکین نکردن به خواست مردم، هر آنچه را که خواست، عمل کرد. 3. مروری بر چگونگی رفتار مخالفان رییس جمهور طی 4 سال گذشته نشان می دهد، کسانی که همواره مدعی قانون مداری و اخلاق بوده اند، در عمل دیکتاتورانهترین و غیراخلاقیترین مدل را برای انتقام از منتخب ملت به کار بسته اند. هتاکی های بیسابقه، اتهامهای فاقد سند و استدلال، دروغگویی برای دروغگو جلوه دادن دولت، اخلال در نظم عمومی، ضرب و شتم و حتی قتل مردمی که انتخابی غیر از نیرنگ و فریب را در دستور کار قرار دادند، تنها نمونههایی واضح برای اثبات این مدعاست اما نکته جالب توجه در این میان یادآوری برخوردی است که مشروطهخواهان غربگرا، یک قرن قبل با شیخ شهید انجام دادند. شیخ فضل الله تنها به جرم اینکه خواسته ای غیر از آنچه تقی زادهها و ملکمخانها و... می گفتند، عنوان کرده بود، پس از قریب به 2 سال آزار و اذیت و تحمل تهمت های فراوان سرانجام در مرداد ماه 1288 در میدان توپخانه تهران و در میان موجی از ساده انگاران آن روزگار که برای قتل وی سوت و کف می زدند، به شهادت رسید اما تاریخ به خوبی قضاوت کرد که چه کسی آزادمنشانه عمل کرد. مدعیان قانون گرایی که عمدتا نیز مبهوت موج تازه به ایران رسیده مدرنیته و گفتمان فلسفی غرب بودند یا شیخی که از اسلام دم زد و سرانجام نیز جان خود را تقدیم آن نمود. آنچه اهمیت دارد، عبرت پذیری از تاریخ است. شیخ فضلالله شهید شد اما خون شیخ همواره برای احیای گفتمان دینی کفایت می کند. هر چند میان این 2 واقعه 98 سال زمان باشد... امیرحسین ثابتی
طبقه بندی: احمدی نژاد سوم تیر شیخ فضل الله
By Ashoora.ir & Night Skin