فردا از آن ماست (موج سوم )
والله اگر خودمان را شاگرد اول در نظر نگیریم به هر حال در زمان این مساله البته در دوران لیسانس کمتر از دوره های تحصیلات تکمیلی یعنی فکر کنم تا اینجا کسی نباشد که با کلیت قضیه مخالف باشد. اما آن علامت حال یک گریزی به جایی بزنیم که با مطالب بالا ظاهرا بی ارتباط است اما ارتباط بسیار عمیقی با آن در ادامه کشف خواهد شد. انتخابات که نزدیکتر می شود صرف نظر از تخریبهای همیشگی که رد و بدل می با این اوصاف شما بگویید ببینیم علم بهتر است یا ثروت و یا علم بهتر است یا مدرک و یا حتی پول بهتر است یا ثروت!؟
روی آب می شود. خوب خدا وکیلی راست هم می گویند، چون وقتی این قضیه را با
خودم و همه دوستان و همکلاسیهای دانشگاه که مقایسه می کنم می بینم که نسبت
به زمان دانشجویی در یادگیری مطالب به صورت کلاسی خیلی تنبل تر شده ام.
علت آن هم دلمشغولیهای فراوان و گیر افتادن در وادی کار و مشغولیتها و
مسئولییتهای
دیگر است که خیال راحت را برای تمرکز جهت یادگیری از ما گرقته است.
البته شاید بتوان گفت که ما نسبت به نسلهای قبل کمی تنبل تر شده ایم. علت
آن هم واضح است، چون زمانیکه امکانات برای فرد بیشتر مهیا می شود خوب
انسان راحت طلب تر می شود و ترجیح می دهد که به سراغ کارهایی که درگیری
فکری برایش ایجاد می کند نرود. اما به هر حال این مطلب واقعیتی است که در
نسلهای قدیم کمتر و در نسل جدید به خاطر بیشتر شدن امکانات رفاهی برای
جوانان واز طرف دیگر سنگینتر شدن مشغولیت و بار مسئولیت والدین به همان
نسبت، بیشتر است. به همین خاطر است که (علی القائده) بیشتر مسئولین ابتدا
مدارج علمی را طی می کنند و بعد از کسب تجارب عملی مسئولیت را قبول می
نمایند. البته همه جا نقیض های این قضیه پیدا می شود، البته با خصوصیات
متفاوت مثل پدیده کردان و یا مرتضی حاجی وزیر آموزش و پرورش خاتمی. بسیاری
هم بدون جعل مدرک اما از طریق کانالهای دیگر مسیر سخت کسب مدرک را دور می
زنند که ظاهرا غیر قانونی نیست اما وقتی آدم اندکی تامل می کند به خیلی از
چیزها شک می کند.
دانشجویی با این قضیه بسیار درگیر بودیم که بعضی اوقات اساتید انتظاراتی
در حد نامعقول از دانشجویان داشتند و وقتی که کلی برای کاری که تعریف کرده
بودند شبانه روزی دوندگی و فعالیت می کردیم آخرش هم کم می آوردیم و وقتی
حاصل تلاش خودمان را به محضر استاد تسلیم می کردیم با غر و لند ها و کنایه
های بعضا تحقیر آمیز آنان مواجه می شدیم که بابا این دیگه چه کاری که
انجام دادی، قابل قبول نیست، ایجاش اشکال داره، اونجاش قابل قبول نیست،
باید اصلاحش کنی، لطف می کنم یه هفته بیشتر بهت وقت می دم و قس علی هذا..
چندان فرقی هم بین دانشجویان تاپ و غیره نمی کرد چرا که طبیعت بعضی از
اساتید اینگونه است. شاید می خواهند دانشجویان را بیشتر به کار کردن وادار
کنند و در این میان هستند عده ای هم که........
کارشناسی ارشد و دکترا می باشد. چون در آن مقاطع جنبه پژوهشی کار بیشتر
است و خوب طبیعتا با این نوع از اخلاقیات استادان بیشتر باید سر و کله زد.
سئوالی که می گفتم اینجاست که وقتی می بینی که عده ای از آدمهای شناخته
شده که معروف به حاج آقا یا آقای فلانی یا سردار بهمان و غیره می باشند یک
شبه دارای مدرک می شوند و باید از این به بعد به ایشان بگویی دکتر فلانی.
و این علامت سئوال اینجا پیدا می شود که آیا اینها آن مراحلی را که برای
فعالیتهای علمی در زمان دانشجویی گفتم را طی کرده اند و آن سختی های شبانه
روزی را در نوردیده اند که توانسته اند دکترا بگیرند یا نه؟ به عبارت بهتر
کسانی که بعد از انقلاب مسئولیت داشته اند و دائما در حال کار بوده اند و
شاید بتوان گفت که کمترین مسئولیت و دلمشغولی آنان خانواده آنها بوده است
آیا فرصت کار پژوهشی در حدی که بتوانند تا دکترا تحصیلشان را ادامه بدهند
را داشته اند یا نه.
شود باید حرفها و ایده ها و حتی انتقادات افراد را هم از جنبه های علمی
ارزیابی کرد. واینجاست که سطح علمی افراد به کمک می آید که بتوانی درستی و
نادرستی صحبتها را کشف کنی. مثلا وقتی کسی که شروع به انتقاد از دولتی می
کند که در تاریخ جمهوری اسلامی (حتی بدون احتساب علی کردان!) بیشترین
اقشار تحصیل کرده با بالاترین مدارج علمی در آن حضور دارند، باید ببینی که
خود وی چگونه آدمیست و وقتی که کاشف به عمل آید که آن جناب سابق بر این
فرمانده سپاه بوده و دکترای اقتصادش را هم از دانشگاه آزاد از اسلام قشم
دریافت کرده است پی به این حقیقت می بری که وقتی کردان مدرک بی ارزش دارد
بسیار بد است اما وقتی دکتر محسن ر. به این ترتیب دکترا می گیرد جای تعجب
ندارد که اینگونه فریاد بر آرد که« برای نجات اقتصاد ایران آمده ام»!
طبقه بندی: میر حسین انتخابات رضایی
By Ashoora.ir & Night Skin