گل زندگی اش در بهار شکوف شد،21 فروردین ماه 1335 در شهر زنجان.

نام این هدیه آسمانی را " مهدی " گذاشتند .

او در کوچه پس کوچه های همین شهر ،در کانون گرم و مهربان خانواده ای مذهبی بزرگ شد.دیپلمش را از هنرستان صنعتی گرفت ، دیپلم راه و ساختمان .

با شروع جنگ تحمیلی به همراه چند تن از دوستانش جز اولین نفراتی بود که به اهواز رفت و در خاک جبهه ماندگار شد.

صبور ،مهربان ،متواضع ،آرام و کم حرف؛خصوصیات زیبای اخلاقی مهدی زیاد بود ،به گفته یکی از دوستانش آرامشی عجیب در وجودش بود که باعث می شد در شرایط سخت عجولانه تصمیم نگیرد.

در وصیت نامه اش می نوسید : " هم اینک باز همان حسین است که فریاد می زند ... و شما را به یاری می طلبد و ندا سر می دهد : ( هل من ناصر ینصرنی ) و باز همان شهیدان مظلوم  و تشنه کامند که شما را به جهاد و قیام و صبر و استقامت در برابر یزیدیان دوران فرا می خوانند. "

شهید مهدی پیر محمدی سرانجام در بیست و هفتمین بهار زندگیش ،در عملیات خیبر ،به آرزویش رسید و مسافر آسمان شد.

آری این شهیدان بزرگوار ندای هل من ناصر ینصرنی حسین زمانه را لبیک گفتند و نام خود را در لیست یاران آخرالزمانی حسین (ع) ثبت کردند . مردم ما بار دیگر در نه دی ماه سال 88 بار دیگر ندای حسین زمان خود را لبیک گفتند و مشت محکمی بر دهن فتنگران زدند. اما ملت عزیز مبادا در فتنه ای بزرگتر ( به فرموده مقام معظم رهبری حضرت آیت الله امام خامنه ای ) که در پیش رو داریم جزء مردودین باشیم مبادا ما همانند مختار جزء توابین ناممان را ثبت کنند. تنها با پیروی بی چون و چرا از امام خامنه ای ولی فقیه زمان می توانیم نام خود را در لیست منتظران واقعی امام زمان (عج) قرار دهیم.

شنیدم که چون شب بمیرد             فریبنده زاد و فریبا بمیرد

شب مرگ تنها نشیند به موجی        رود گوشه ای دور و تنها بمیرد

در آن گوشه چندان غزل خواند آن شب    که خود در میان غزل ها بمیرد

گروهی برآنند که این مرغ شیدا             کجا عاشقی کرد آنجا بمیرد

من این نکته گیرم که باور نکردم            ندیدم که قویی به صحرا بمیرد

چه روزی به آغوش دریا برآمد               شبی هم در آغوش دریا بمیرد

تقدیم به همه غواصان دریادل هشت سال دفاع مقدس

شاعر :  نامعلوم

نوشته شده در جمعه 89 دی 10ساعت ساعت 2:46 عصر توسط منتظر| نظر
طبقه بندی: شهید - نه دی - فتنه - 88 - موسوی - کروبی