سفارش تبلیغ
صبا ویژن


























فردا از آن ماست (موج سوم )

 

من حرفم به شما این است:«به تنگه احد نگویید وقت افتتاح تونل توحید است، به تونل توحید بگویید وقت حفظ تنگه احد است». آقایان خواص ان‌شاءالله با بصیرت! به پاسداری از ولایت‌مداری نگویید که وقت رسیدگی به امور شهرداری است، به شهرداری بگویید که وقت ولایت‌مداری است.

 من البته می‌دانم؛ شما آقایان در«تابناک»، «آینده»،«فردا»، «آتی» و هزار و یک سایت قاطی پاتی دیگر باز هم می‌گویید که فلانی به«خمینی» توهین کرد! چرا؟ چون امام فلان جا از ما تقدیر کرده بود. من حالا به شما می‌گویم چه کسی به امام توهین کرده است. این نوشته «وصیت نامه» من است و من همه حرف‌هایم را در آن خواهم زد و دیگر تا اطلاع ثانوی«دل‌نوشت» نخواهم نبشت. خیال‌تان راحت شد؟ می‌خواستید زبان سرخ این قلم را لال کنید، دست مریزاد! من خود آن را بعد از این دل‌نوشت قفل خواهم کرد.

می‌خواهید بگویم چه کسی و چه کسانی به امام توهین کرده‌اند؟ امام گفت: «من بر دست و بازوی شما بسیجیان بوسه می‌زنم. من به این صورت‌های نورانی شما غبطه می‌خورم. من هیچ ندارم که در برابر این مادران شهید داده تقدیم کنم». درست؟ آقای قالیباف! آقای احمدی‌نژاد! که شما هم روزگاری شهردار تهران بوده‌اید! آقایان دیگر! زیر نظر شهرداری یک روزنامه درمی‌آید و هزار و یک رنگین‌نامه. آخرین‌بار کی عکس یک شهید را روی جلد مجلات خود کار کرده‌اید؟! کی وصیت‌نامه یک شهید را به صورت کامل کار کرده‌اید؟ مگر امام نگفت؛ خانواده شهدا چشم و چراغ این ملتند؟ آیا یک ده هزارم نام«آنتالیا» که به جز لخت‌های مادرزاد را در آن راهی نیست، اسم«کربلا» را برده‌اید؟

امام کی گفت؛ راه قدس از تورهای مسافرتی می‌گذرد؟ امام کی گفت؛ راه قدس از ساحل مدیترانه می‌گذرد؟ شما رسالت‌تان را درباره«دیوارحائل» فراموش کرده و به فکر مسافرت به«دیوار چین» هستید. باز هم بگویید من یکجانبه به قاضی می‌روم. اگر منظور از شعار«مرگ بر چین»، مرگ بر کمونیسم است، آری، مرگ بر چین. اگر چین تایپه هم کمونیست است، اصلا مرگ بر چین تایپه. اگر مراد از«مرگ بر روسیه» آرزوی مرگ بر همان شوروی است که به قول«آقا» در جنگ به ما سیم‌خاردار هم نمی‌داد؛ آری، مرگ بر روسیه. اما اگر مراد از این شعار‌ها درود فرستادن بر آمریکا و اسرائیل است، پس«مرگ بر آشوبگر عاشورا».«مرگ بر فتنه‌گر».«مرگ بر ضد ولایت فقیه».«مرگ بر آمریکا».

آمریکا آمریکا ننگ به نیرنگ تو که حتی خون ندا آقا سلطان هم می‌چکد از چنگ تو. بلر سگ دست‌آموز بوش است و دیوید میلیبند یک سگ هار خالی‌بند است که ندای ما را فریب داد و او را با کلت BBC کشت و خون او را انداخت گردن ما. بسیج اگر آدم‌کش بود، در همین فتنه اخیر این همه شهید نمی‌داد. شهید را ما می‌دهیم و اشک‌اش یا نه اشک، مقدس است؛ بهتر است بگویم: آبغوره‌اش را انگلیس و عمالش در داخل می‌ریزند. قطعه ما«قطعه 26» است و قطعه شما«قطعه منافقین»، چه کسی بیشتر شهید داده است؟ چه کسی آدم کشته است؟ مزار کشته‌های چه کسی بوی گلاب می‌دهد؟ اهل نفاق جدید هم که از شهدای ما آویزان شده‌اند. شما اگر خودتان کشته داده بودید بازهم دم از «همت» و«باکری» می‌زدید؟ شما در روز هم جگر رفتن بالای سر نعش اجداد منافقان‌تان را ندارید و ما در شب احیا می‌رویم بالای سر مزار پدران و برادران‌مان، قرآن سر می‌گیریم. والله اگر به تک و توک کشته‌های شما «شهید» بگویند؛ شهید به پدر من می‌گویند که اگر در شب شروع عملیات «الی بیت‌المقدس» شهید نمی‌شد، شما الان باید اسلحه سربازان آمریکایی را پاک می‌کردید و بعد تعرض به ناموس کشورتان را می‌دیدید.

شما ‌ای کسانی که بوی لجن می‌دهید، اگر معرفت داشتید پای پدران شهید داده را بوس می‌کردید، نه اینکه جسارت کنید به تصویر همت در بزرگراه همت. اگر همت و باکری نمی‌رفتند و جان خود را در راه ولایت فقیه قربانی نمی‌کردند، آیا آمریکایی‌ها اصلا به شما اجازه زندگی می‌دادند که حالا بخواهید از پسر همت و دختر باکری علیه نظامی سوء استفاده کنید که آنها برای بقایش از جان خود گذشتند؟! گفت:«اگر دین ندارید، لااقل آزاده باشید» و من می‌گویم:«اگر آزاده نیستید لااقل اسیر نفس خودتان باشید، نه اسیر خواست دشمن». والله اگر پای آمریکا به این کشور باز شود؛ که البته تا خامنه‌ای هست، محال است، آمریکا به شما لجنزارهای متعفن هم رحم نخواهد کرد.

با بریدن سر حسین هیچ کس به ملک ری نمی‌رسد. جمهوری اسلامی نباشد، هویت شما هم لکه‌دار می‌شود. قدر این نظام را بدانید. روز 22 بهمن در کدام خیابان «تانک» دیدید که اراجیف VOA باورتان شده است؟ تانک البته در خیابان‌های تهران بود اما قبل از بهمن 57. شما چون خدا را ندارید حریف هوندا 125 بسیجیان این کشور نمی‌شوید اما ما چون خدا را داریم از پس توپ و تانک رژیم طاغوت برآمدیم. ما مثل جهان پهلوان‌مان با نام«عباس»، دوپینگ می‌کنیم. پدر من روزی چندین و چند بار اگر«یا کاشف الکرب عن وجه الحسین، اکشف کربی بحق اخیک الحسین» را نمی‌گفت، خوابش نمی‌برد. من والله دلم برای آن دنیای شما می‌سوزد. درافتادن با «جمهوری اسلامی» جنگیدن با یک حکومت نیست، درافتادن با خون بیش از 300هزار شهید است که قطره قطره این خون‌های سرخ، آن دنیا یقه‌تان را خواهد گرفت. من این را از روی وظیفه به شما می‌گویم. شما با کارهای‌تان به من ناسزا نمی‌گویید. من قابل فحش‌های شما هم نیستم. مخاطب«توپ، تانک، بسیجی، دیگر اثر ندارد»، من نیستم؛ «شهید اکبر قدیانی» است.

من از شما می‌گذرم؛ آن سنگی هم که حواله سرم کردید و مرا تا پای مرگ برد، یادگاری نگه داشته‌ام تا آن دنیا به حضرت زهرا سلام‌الله علیها بگویم؛ ‌ای بی‌بی دو‌عالم! من هم در وادی دفاع از ولایت، نشانی از زخم بر بدن دارم. اما یقین بدانید امثال پدرم هرگز از شما نخواهند گذشت. پدران ما در دفاع از ولایت از ما بسیار متعصب‌تر بودند. والله اگر دفاع از ولایت، خشونت‌طلبی است، «دستواره»،«قجه‌ای»، «شهبازی»، «کریمی»، «زین‌الدین»، «خرازی»، «وزوایی» و «ورامینی» از ما خشونت‌طلب‌تر بودند. اتفاقا اصلا هم بیم نداشتند که دیگران به آنها چه می‌گویند. در دست‌نوشته‌های شهید «علی‌اصغر پوررحمت» هست که:«امروز یکی به من در تاکسی می‌گفت؛ شما دارید در کردستان، ایرانی‌ها را می‌کشید. من به او گفتم؛ ما محاربین را می‌کشیم و به ملیت‌شان کاری نداریم. ما اگر زیادی به شما رو بدهیم، می‌شود حکایت علی و حسن و حسین و بلعم باعورا و عاشورا و شما باز مثل ابن ملجم و شمر، امامانی را می‌کشید که با آنها از یک قوم و نژاد هستید». برادران و خواهران عزیز فتنه‌گر! شما که ادعا می‌کنید بسیجیان واقعی همت‌ها بودند و باکری‌ها، خودتان قضاوت کنید؛ بسیجیان خمینی خشونت‌طلب بودند یا بسیجیان خامنه‌ای؟ نه دوستان! سهم ما از نزدیک 30 سال بی‌پدری، این کنایه‌ها نیست. شاید بسیجیان خامنه‌ای از شما بگذرند ولی بسیجیان خمینی، آن دنیا حتم بدانید جلوی تک‌تک‌تان را خواهند گرفت. زمان شاه را از من بپرسید.

من سنم به آدم بازمی‌گردد. آدم وقتی از بهشت به زمین آمد، با خون پدر من درد دل می‌کرد. شهدا از ازل قرعه عاشقی بر نام‌شان خورده بود. آدم هنوز نبود که پدر من در رکاب حسین به شهادت رسیده بود. پدر بزرگ‌های شما احترام‌شان بر من واجب است اما«اوجب واجبات»، رعایت احترام نیاکان شما فتنه‌گران محترم نیست،«حفظ نظام» است. اگر این نظام نبود برای یک«یا حسین» باید صد ضربه شلاق می‌خوردید. جناب دادکان! که ادعا می‌کنی از قبل انقلاب ریش می‌گذاشتی، مرد باش و بگو که پدر محترم‌تان برای هیات رفتن در کوچه پس کوچه‌های بازار شاه، چقدر از عمال رضاخان و پسرش کتک خورده است؟ 30 سال که سهل است، از انقلاب خمینی 300 سال هم بگذرد، نباید«آلزایمر» گرفت و«حقیقت» را به «دروغ» و«صد» را به«نود» فروخت. آیا تا شاه بود دسته‌ای جرأت آمدن به خیابان را هم داشت، یا برای یک «یا حسین» در گوشه خانه هم لرزه بر اندام‌ها می‌افتاد؟ این دین را، این ریش را، این ریشه را مدیون خمینی هستید، نه نیاکان‌تان. خمینی اگر نبود کدام پرچمی را می‌شد در خیابان به نام «حسین» به نام«حسین ضدیزید» برافراشت؟ من عاشق چشم و ابروی کفاشیان نیستم. دوزار هم مدیریتش را بر فدراسیون فوتبال قبول ندارم اما فرق انتقاد از فدراسیون فوتبال را با طعنه زدن به انقلاب اسلامی می‌فهمم.

اگر الان هم شاه بود، شما«میرحسین» را شاید می‌توانستید بگویید ولی«یا حسین» گفتن در خیابان از عهده شما برنمی‌آمد. برنمی‌آمد که رفتید و با امام در جماران عکس انداختید. حالا گاهی به این تصاویر نگاه کنید. گاهی به جای نقشه کشیدن برای زدن زیرآب کفاشیان وصیتنامه شهدای فوتبالیست را بخوانید. اتفاقا از شانس خوب شما پدر من فوتبالیست بود و اگر می‌خواست مثل شما خمینی را به توپ فوتبال بفروشد الان شاید شده بود به جای دایی، سرمربی پرسپولیس. باورتان نمی‌شود بروید از«حسین فرکی» و دوستانش و «بهتاش فریبا» و همبازیانش بپرسید. بروید این را از«امیرحسین فردی»، مدیر مسؤول کیهان بچه‌ها بپرسید. بروید از «حاج‌اصغر آبخضر» بپرسید.

یا نه، بیایید پیش خودم تا عکس‌های پدرم را در استادیوم آزادی نشان‌تان بدهم. آقای علی دایی که یک روز گفتی؛ من هم مثل حسین فهمیده برای این کشور از جانم مایه گذاشته‌ام، هزار برابر عمل جراحی‌ای که روی روده‌تان شد، از فدراسیون فوتبال و فیفا و یوفا و بایرن مونیخ و هرتابرلین و آرمینیا چی‌چی فیلد و کوفت و زهرمار گرفته‌اید. کم‌تان است، اگر سر کار به من عیدی داد به جای پرداخت اقساط بانک و بدهی‌هایم که همین‌جا وسط این وصیتنامه از همه دوستان طلبکار حلالیت می‌طلبم، آن را هم می‌دهم به شما. زندگی شما را توپ هم نمی‌تواند تکان بدهد اما می‌دانی تانک در نبرد با تن بهروز مرادی و حسین فهمیده چه کرد؟ شما سهم‌تان را گرفته‌اید ولی سهم خانواده‌های شهدا را عده‌ای با زخم زبان دادند، عده‌ای مثل ناطق نوری با سکوت، عده‌ای مثل آن خانم با دعوت از فتنه‌گران عزیز به خیابان، عده‌ای مثل این خانم با ساندویچ خوردن در خیابان انقلاب، عده‌ای مثل آن آقازاده با فرار به لندن، عده‌ای مثل این یکی آقازاده با پرت کردن حواس قالیباف از تنگه احد در تونل توحید، عده‌ای مثل اون یکی با حضور در جمع اغتشاشگران در روز قدس و عده‌ای مثل شما با این مقایسه مع‌الفارق. شما خودتان را با عابدزاده مقایسه کنید و اجازه بدهید ما حسین فهمیده را مقایسه کنیم با شهدای بسیج در فتنه اخیر که بر کمر خود عزم همت بستند و زیر شنی تانک نامه‌های سرگشاده، له و لورده شدند. نویسنده خوش قلم اما بد قدم دوم خردادی در عمرش یک حرف حساب اگر زده باشد، آن مقایسه آقای هاشمی بود با علی دایی.

وصیتنامه من به انضمام وصیتنامه پدرم است؛ مرده‌ها وقتی می‌میرند ارث را تقسیم می‌کنند و شهدا وقتی شهید می‌شوند حرص را. عده‌ای حرص این دنیا را می‌زنند و عده‌ای حرص آن دنیا را. عده‌ای برای بلعم باعورا حرص می‌خورند و عده‌ای برای حسین عاشورا. عده‌ای برای آشتی میان فرق عباس و عمود آهن و عده‌ای برای تشنه لبی یتیمان حسین، دست رد بر سینه علقمه می‌زنند و با اینکه مادرشان«ام‌البنین» است ولی حرص«مادر حسین» را می‌زنند. من حرص همت را می‌زنم؛ حرص آن چشمانی که انگار خدا خود برایش سرمه شهادت کشیده بود. سبزها از وصیتنامه سردار خیبر سوخته‌اند که چرا گفته؛«در زمان غیبت اطاعت محض از ولایت فقیه داشته باشید». ما خامنه‌ای را دوست داریم چون به فرموده پدران‌مان «نایب امام زمان» است. خامنه‌ای به نیابت از امام زمان دارد با استکبار می‌جنگد و «شیطان بزرگ» به نمایندگی از«شیطان رجیم» به مصاف «جمهوری اسلامی» آمده. شباهنگام که خورشید نیست ستاره‌ها باید حرمت ماه را نگه دارند و الا شب‌پرستان، تاریکی و ظلمت را «جهانی» خواهند کرد.

آری، ماه نور خورشید را ندارد، گرمای خورشید را هم ندارد اما کدام ستاره را می‌شود دید اگر ماه نباشد؟ اگر شباهنگام و در غیبت حضرت آفتاب علیه‌السلام، مهتاب نبود، خواب، چشمان ستاره‌ها را گرفته بود. ماه، نایب بر حق خورشید است و پای استدلالیون چوبین بُوَد؛«خورشید کی به ماه این نیابت را داد»؟ شما خواب بودید وقتی که خداوند گفت:«اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم». هر کس در روز، خورشید، مولای اوست، در شب، مهتاب، مولای اوست. اگر قمر جانشین بر حق شمس نیست، پس سران ظلمت چه از جان جانباز خراسانی ما می‌خواهند و اگر دست خامنه‌ای در دست خدا نیست پس چرا این همه «ماهواره» حریف این«ماه پاره» ما نمی‌شوند؟ حتما که صاحب این انقلاب «حضرت حجت» است. دعای امام زمان در حق ما نبود این انقلاب به سالی نمی‌کشید؛ یک سفینه نجات است و هزار ناو جنگی. اگر دعای«فاطمه زهرا» نبود کجا پدران ما می‌توانستند از عرض اروند رد شوند؟ اگر نگهدار خامنه‌ای،«اباالفضل علمدار» نبود کجا این غائله خوابیده بود. من دریغم آمد که در این آخرین«دل نوشت» تا اطلاع ثانوی، پای حضرت ساقی را به میدان نکشم. من که هیچ، دوگیتی دارد از این دو دست بریده ارتزاق می‌کند. آسمان برقرار نمی‌ماند اگر خدا اراده نکرده بود از عباس هر دو دستش را بگیرد. خدا هنوز خیلی با این دو دست بریده کار دارد. شیر خدا را به عباس داده است.‌ام البنین.‌ ام المومنین، بعد از«فاطمه» والله «ام البنین» است. مزار‌ ام‌البنین هست، که خدا مزار فاطمه را مخفی کرده است. روزی برایت ‌ای مادر عباس،‌ای مادر اشجع الناس، بارگاه باشکوهی خواهیم ساخت. ما تا وقتی برای مادر عباس، بارگاهی در خور‌ شأن«ام البنین» نسازیم، لیاقت پیدا کردن مزار مادر حسین،«ام المومنین» را نخواهیم داشت. دلم می‌گوید؛ ما تا قدر نامادری را ندانیم، قبر مادر را نخواهیم یافت. دلم اشتباه گفت. تا ‌ام‌البنین بود، حسنین و زینبین، رنگ بی‌مادری ندیدند. حالا فهمیدید چرا گفتم؛ اشک، مقدس است. اشک، بارانی است که به جای آسمان، از آستان دل خداوند بر گونه‌های آدمی جاری می‌شود. و اما وصیتنامه پدرم:

بسم الله الرحمن الرحیم
ما زخم خوردگان تیره‌ترین، سردترین و بلند‌ترین شب‌های جور بودیم. ما شلاق خوردگان یلدای ستم بودیم. نخستین شعاع فجر را که دیدیم خیز گرفتیم. عاشقانه به سوی شفق دویدیم تا در چشمه خونین خورشید، زخم‌های استخوان‌گداز خویش را بشوییم؛ که ثابت کنیم؛ سرخی بالاترین رنگ است، نه سیاهی. که سیاهی می‌پوشد. سرخی می‌شوید و جلادان تاریخ را رسوا می‌کند.«ما زنده به آنیم که آرام نگیریم/ موجیم که آسودگی ما عدم ماست». سپیده دم خونین عشق فرا رسید دوستان. ‌ای برادر! ‌ای خواهر! تو را فقط یک پیام، تو را فقط یک وصیت، تو را فقط آخرین حرف که؛ خدایا! خدایا! تا انقلاب مهدی، خمینی را نگهدار. التماس دعا دارم.



نوشته شده در چهارشنبه 88 اسفند 5ساعت ساعت 4:14 عصر توسط منتظر| نظر
طبقه بندی: امام بسیجی

مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Night Skin