فردا از آن ماست (موج سوم )





بر
خلاف همه تحلیل هایی که تا به حال شده است، معتقدم که این سید محمد خاتمی
بود که بازی مهندس میرحسین موسوی را بر هم زد و نه بر عکس. اساساً خاتمی
خود



مستقلاً بازی خاصی را برای انتخابات ریاست جمهوری طراحی نکرده بود که
بتوان از بر هم خوردن آن سخن گفت. کاندیداتوری خاتمی محور اصلی بازی طراحی
شده از سوی لای? رادیکال و تجدید نظرطلب جریان اصلاحات ( به زعامت غیر
رسمی عالیجناب سید محمد موسوی خویینی ها ) و مستظهر به حمایت دورادور ولی
مؤثر اشرافیت سیاسی محافظه کار ( به زعامت رسمی عالیجناب اکبر هاشمی
رفسنجانی ) بود. خروج خاتمی این بازی را با اختلال روبرو کرد ولی در عین
حال طراحی هایی که مهندس موسوی مستقلاً ترتیب داده بود را نیز به طور کامل
با شکست مواجه ساخت.

به اعتقاد من مهندس موسوی از چند ماه قبل با
طراحی مشخصی وارد فضای سیاسی و انتخاباتی شد و یکی از مهم ترین قطعه های
پازل طراحی شده توسط او حضور خاتمی در عرصه بود! اگر چه مهندس مواضع
انتخاباتی خود را اصولاً در تقابل با احمدی نژاد و دولت نهم چیده بود، اما
نیاز داشت که در عین حال جایی بیرون از دعوای همیشگی احمدی نژاد و
مخالفانش بایستد. تنها شیو? تحقق این امر آن بود که کاندیدای « مخالفان
همیشگی احمدی نژاد » نیز در صحنه حاضر باشد. او طی مقطع یکی دو ماهه دی و
بهمن 87 به تصریح و تلویح راه و مرام خود را از اصلاح طلبان و تکنوکرات ها
متمایز می ساخت و حتی دوران سازندگی و اصلاحات را از طعنه و کنایه بی نصیب
نمی گذاشت.

این موقعیت برای او چند مزیت داشت. اول
اینکه قرار گرفتن او در سایه درگیری جاری میان هواداران احمدی نژاد و
خاتمی امکان حرکت « چراغ خاموش » را فراهم می ساخت و توجه رقیب را عمدتاً
به تحرکات پر سر و صدای خاتمی معطوف می کرد. در عین حال موسوی می توانست
به تدریج با شکل دادن به فضای « نه این، نه آن »، خود را به عنوان گزینه
ای که هم نقاط قوت خاتمی و هم نقاط قوت احمدی نژاد را دارد و معایب هیچ یک
از این دو را ندارد، تعریف کند، اما از هر دوی اینها مهم تر، موسوی و تیم
انتخاباتی او به طور محسوسی چشم امید ( یا بگویم طمع! ) به بدنه اجتماعی
جریان اصولگرا دوخته بودند. در چنین فضایی آنان می توانستند از طریق تمسک
به ادبیات اصولی و انقلابی و تفکیک خود از جریان اصلاح طلب موجود، بخش
هایی از این عقبه اجتماعی را که به دلایلی از احمدی نژاد و دولت نهم گله
مند است، با خود همراه سازند.

با چنین تحلیلی مهندس موسوی به گونه ای
هوشمندانه خاتمی را به سمت کاندیداتوری هل داد! بدین ترتیب که از اعلام
نامزدی خودداری کرد و به خاتمی هم اطمینان داد که با او  در انتخابات
رقابت نخواهد کرد. البته به نظر من مهندس دروغ نگفت. او به واقع نمی خواست
در « انتخابات » (رأی گیری) با خاتمی رقابت کند! از نظر او ماجرا از دو
حال خارج نبود. یا او در پیشبرد پروژه طراحی شده موفق نمی شد و به اصطلاح
یخش نمی گرفت. در این صورت او می توانست کمی قبل از انتخابات ( مثلاً زمان
ثبت نام ) با استناد به دلایلی چون شرایط حساس کشور و ... به نفع خاتمی
انصراف دهد. ضمن اینکه به هر حال از زاویه ای متفاوت انتقاداتی به دکتر
احمدی نژاد وارد کرده و دست کم بخشی از عقبه اجتماعی او را دچار تردید و
تزلزل کرده بود. اما اگر میرحسین در اجرای بازی طراحی شده خود موفق و قادر
به ایجاد موج اجتماعی می شد، اطمینان داشت که خاتمی نهایتاً خود را از
چنگال بازیگردانان خلاص خواهد کرد و به نفع او انصراف خواهد داد. ممکن بود
این مسأله با واکنش منفی هواداران خاتمی مواجه شود ولی بخش قابل ملاحظه ای
از آنان همان گونه که در سال 84 ، ظرف یک هفته متقاعد شدند که برای
حلوگیری از خطر فاشیسم (!) به عالیجناب سرخپوش سابق رأی دهند، حالا هم می
توانستند ظرف دو سه هفته راجع به رأی به مهندس موسوی قانع شوند.

باید اعتراف کنم که مهندس موسوی مراحل اولیه
پروژه خود را با موفقیت اجرا کرد. واقعیت آن است که در نیمه دوم اسفند 87،
به طور قابل توجهی در میان جمع های حزب اللهی و مذهبی به این بر می خوردیم
که از مهندس موسوی به عنوان یک امکان قابل تأمل و گزینه قابل بررسی یاد می
شد. برای بعضی از رفقای حزب اللهی این تصور در حال شکل گیری بود که مهندس
موسوی همان احمدی نژاد است منتها بدون مشایی و کردان! بدون همه آن چیزها
یا وقایع یا افرادی که توجیه و ماستمالی (!) کردن آنها خسته کننده و یا
غیر ممکن شده است. یک احمدی نژاد شیک و روشنفکر پسند!

اما انصراف خاتمی به نفع میرحسین، این طراحی
را در همان مراحل آغازین نابود کرد. خاتمی خیلی زودتر از آنچه مهندس پیش
بینی می کرد، از پازلی که بازیگردانان برایش چیده بودند خارج شد. انصراف
خاتمی در مرحله اول صرفاً آواری از ملامت، سرزنش و طعنه را از جانب
نیروهای تشکیلاتی اصلاح طلبان رادیکال بر سر مهندس موسوی خراب کرد. تا قبل
از این فقط نیرو های اصولگرا بودند که از موسوی می خواستند که شیو? یکی به
نعل، یکی به میخ را کنار بگذارد و صریح حرف بزند ولی حالا این سؤال اصلاح
طلبان رادیکال بود. آنها عصبی از میرحسین می پرسیدند: « فقط با بله و خیر
جواب بده! ... تو بالاخره اصلاح طلب هستی یا نه؟! » برای طرحی که مهندس
موسوی ریخته بود این پرسش بدترین پرسش و این وضعیت ناگوار ترین وضعیت بود!

مهندس موسوی ناچار از انتخابی زود هنگام شد
و انتخابی که او کرد چندان عجیب نبود. او در سای? تجلیل مفصل از خاتمی،
ابراز افتخار به حمایت هاشمی و قرار و مدار های نیمه رسمی با مشارکت و
مجاهدین توانسته بخش اعظم نیرو های سیاسی جریان اصلاحات را با خود همراه
سازد. از این پس تلاش او و دوستان جدید ( والبته در عین حال قدیمی اش ) بر
این خواهد بود که عقبه اجتماعی این جریان را برای حمایت متقاعد سازند.
اینکه تیتر اصلی روزنامه ها و سایت های اصلاح طلب از کنفرانس مطبوعاتی
میرحسین، « مخالفت با گشت ارشاد » می شود در همین مسیر قابل فهم است. این
امر به گونه ای اجتناب ناپذیر به حل و فصل – تقریباً - کامل « مسأل?
میرحسین » در بدنه اجتماعی حزب اللهی و اصولگرا انجامیده است.

با خروج خاتمی از عرصه انتخابات، سناریوی
نگاشته شده توسط مهندس موسوی عملاً به پایان راه رسید و سناریوی خویینی ها
- هاشمی نیز بازیگر نقش اول خود را از دست داد. آیا این عجیب است که
بازیگر بدون سناریو و سناریوی بدون بازیگر یکدیگر را دریابند؟!

البته انتخابات ریاست جمهوری ما طی ادوار
اخیر غالباً با نتایج غیر منتظره همراه بوده است و به ویژه تحولات یکی دو
هفته آخر نقش تعیین کننده ای در شکل گیری این نتیجه دارد. بر این مبنا
پیروزی مهندس موسوی یا حتی حجه الاسلام کروبی در انتخابات محال نیست. ولی
بر آنم که احتمال این پیروزی به شدت کاهش یافته است. مهندس موسوی برای
موفقیت، بازی در نقشی را پذیرفته که اساساً برای و متناسب با ویژگی های
بازیگری دیگر نوشته شده است.




نوشته شده در پنج شنبه 88 اردیبهشت 3ساعت ساعت 12:22 عصر توسط منتظر| نظر
طبقه بندی: میر حسین انتخابات سناریو

مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Night Skin